جمله هاي فراموش نشدني
1ـ چند روز پیش حال پسرم خوب نبود یعنی اینکه گلاب به روتون اسهال استفراغ داشت و لباسهاشو کثیف کرد منم تند تند عوض می کردم و می انداختم تو حمام مریضیش یه طرف گریه اش از اینکه داد میزد و میگفت : ننداز لباسهامو ننداز کثیف میشن لباسهام کثیف شدن حمام کثیفه 2 ـ و همون روز بردمش دکتر ولی دکترش نبود و ما هم برگشتیم موقع برگشتن گریه میکرد و میگفت : نریم میخوام آمپول بزنم خوب بشم نریم تو آخه چقد تمیز و حساسی سنجاب کوچولوی مامانی 3 ـ از وقتی که از مشهد اومدیم بعضی وقتها خود به خود داد میزنه : صلوات 4 ـ دوهفته پیش حالم خیلی بد بود و دوروز خوابیده بودم میومد و میرفت و میگفت : حالت مریضه ؟ نخواب مانی ج...
نویسنده :
مامانی
10:14